کد مطلب:75497 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:306
«ایمان بر چهار اصل: «صبر»، «یقین»، «عدل» و «جهاد» [صفحه 34] استوار است. صبر بر چهار شعبه... یقین هم بر چهار شعبه قرار دارد: «شناختی كه بر زیركی و فطانت پایه ریزی گشته»، «دست یابی به حكمت»، «درك عبرتها» و «سنت پیشینیان» (بصیرت، حكمت، عبرت و سنت) پس آنكه به شناخت زیركانه دست یافت، حكمت ها برای او روشن گردد. آنكه حمتها برایش روشن گشت آگاه و عارف به عبرتها گردد، هر كس كه در میان عبرتها معرفت آموزد مانند آن كس است كه در میان گذشتگان زندگی نموده است...»[1] (سپس عدل و جهاد را نیز هر یك بر چهار اصل دانسته اند). بدین ترتیب آن حضرت، حدود دو بخش از 16 قسمت اجزاء تشكیل دهنده ی ایمان را به تاریخ مرتبط نموده اند. (علت ذكر كلمه ی «حدود» به این خاطر است كه شناخت عبرت ها و درك سنتها را باید دو مورد محسوب نمود ولی عبرت اندوزی از سایر پدیده های طبیعی و انسانی نیز میسر است. با این وجود در گفتارهای گوناگون تاكید آن حضرت همیشه بر عبرت اندوزی از تاریخ است. در قرآن مجید نیز آمده است كه: «همانا در سرگذشت انبیاء و داستانهای گذشتگان برای صاحبان اندیشه عبرتها نهفته است»[2] اما قرآن مجید و نهج البلاغه عبرت اندوزی را منحصر به علم تاریخ ننموده اند). دقت در این سخن روشنگر این نكته است كه یقین وقتی حاصل می شود كه مطالعه ی تاریخ و درك سنتهای گذشته بسیار حكیمانه و دقیق و عمیق باشد، آنچنان كه انسان احساس نماید در بین گذشتگان زیست كرده است، نتیجه و محصول حیات آنها را بخوبی بداند. چنین كسی محصول قرنها حیات و زندگانی است، او تجربه ی همه ی قرون تاریخ را [صفحه 35] در خویش نهفته است. او در حالی كه یك فرد است ولی ثمره ی حیات ملتهای زیادی در درونش گرد آمده اند. چنین كسی حقیقتا عبرت آموخته و صاحب شناخت است، پایه های یقین خود را مستحكم نموده و به علم یقینی دست می یابد. در غیر این صورت اگر دركی از عبرتها نداشته، سنتهای جاری را نیابد پایه های ایمانش سست (یا فاقد ستون) می باشد. این رهنمود را آن حضرت، خودشان عمل كرده و برای رسیدن به مرتبه ی یقین و تكمیل درجات ایمان، مطالعه ای عمیق و طولانی در تاریخ داشته اند. چنانچه می فرماید: «ای فرزندم! من همچون گذشتگان عمر طولانی ننمودم، اما در اعمال آنان نظر كردم و به تفكر در اخبارشان پرداختم، در آثار آنها جستجو كردم تا جائیكه مانند یكی از آنان در آمدم، گویا در میانشان زندگی كرده ام. بدلیل دریافت آثار و اخبارشان مانند كسی شدم كه با اول تا آخرینشان زندگی كرده ام...»[3]. این است رابطه ی مستقیمی كه آن حضرت بین تاریخ و ایمان (یقین) به صورت روشن ترسیم نموده اند. چنانچه ملاحظه شد، این ارتباط پیوندی ظاهری و عارضی نیست، بلكه پیوندی حقیقی و ارگانیكی است. بگونه ای است كه تاریخ خودبخود بخشی از پیكره ی ایمان را تشكیل می دهد. (فواید دیگری برای سنتها و عبرتها وجود دارد كه خواهد آمد). [صفحه 36]
حضرت علی (ع) در پاسخ اینكه ایمان چیست؟ اینطور می فرمایند:
صفحه 34، 35، 36.